- ام الخیر(اُمْ مُلْ خَ)
فرزندزادۀ امام محمد باقر و از اصحاب امام جعفر صادق بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 219)
معنی ام الخیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اُمْ مُلْ قُ را)
لغت نامه دهخدا
مکه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مکه را ام القری خوانند زیرا گوینداصل زمین آنجاست. بقیۀ زمین را حق تعالی از او بیرون کشید. (از نفایس الفنون قسم اول، ص 100). مکه را گویند زیرا که در وسط زمین است یا برای آنکه قبلۀ مردمان است یا برای آن که شأن آن نسبت بقرای دیگر بلندتر است. (از منتهی الارب) (از آنندراج) :
مرا سجده گه بیت بنت العنب بس
که از بیت ام القری میگریزم.
خاقانی
مرا سجده گه بیت بنت العنب بس
که از بیت ام القری میگریزم.
خاقانی
(اُمْ مُلْ خَ)
لغت نامه دهخدا
بنت حریش بن سراقه یا رقیه. از تابعین زنان کوفه و بسخنوری و فصاحت و هوش معروف و ازطرفداران علی بن ابی طالب (ع) بود و در جنگ صفین لشکرعلی را بضد معاویه تهییج و ترغیب میکرده است. رجوع به ریحانه الادب، ج 6 ص 219 و خیران حسان ج 1 ص 45 شود، شاهراه. (از لسان العرب) (از تاج العروس) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج). شارع و طریق عام. (آنندراج)
(اُمْ مُلْ خَ)
لغت نامه دهخدا
خدیجه ملقب به ضوء الصباح. از محدثان بوده و در انشا و حسن خط مهارت داشته است. به سال 730 هجری قمری درگذشت. (از ریحانه الادب ج 6 ص 220) (خیرات حسان ج 1 ص 45 و ج 2 ص 139). نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
(اُمْ مُلْ خَ)
لغت نامه دهخدا
سلمی. دختر صخر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مره بن کعب از صحابیات و مادر ابوبکر خلیفۀ اول بوده و عمر بسیار یافته است. از شوهرش ابوقحافه و از پسرش ابوبکر ارث برده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 220) (خیرات حسان ج 1 ص 47)
(اُمْ مُصْ صَ)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای بخش شادگان شهرستان خرمشهر است که در شمال و شمال خاوری شادگان واقع شده است. هوایش گرم است و آب دیه های آن از رود جراحی تأمین میشود، محصول عمده آن غلات دیمی و خرما وشلتوک است. شغل بیشتر مردم کشاورزی و تربیت نخل و گله داری و صنایع دستی زنان عبابافی و حصیربافی برای خرما است. این دهستان از یازده قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود یازده هزار تن است. دیه های بزرگ آن حفار و منصوره است که هر کدام نزدیک دو هزار تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(اُمْ مُصْصَ)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز دهستان ام الصخر از بخش شادگان شهرستان خرمشهر است در 15 هزارگزی شمال خاوری شادگان در کنار راه اهواز به شادگان. در دشت واقع شده و گرمسیر است. 3649 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه جراحی تأمین میشود. محصول عمده دهستان غلات و خرما وشلتوک و شغل مردم کشاورزی و تربیت نخل و گله داری و صنایع دستی زنان عبا و حصیربافی است. ساکنان آن از طایفۀ صربه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(اُمْ مُطْ طَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی جنوب باختری اهواز در کنار رود کارون. در دشت واقع شده و گرمسیر است و 650 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه کارون تأمین میشود. محصولش غلات و سبزی و صیفی و شغل مردم کشاورزی و گله داری است. ساکنان از طایفۀ سادات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(اُمْ مُطْ طُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 38 هزارگزی شمال خاوری اهواز، در ساحل شمالی رود خانه دز. در جلگه واقع شده و گرمسیر است و 90 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه دز تأمین میشود محصولش غلات، و شغل مردم کشاورزی و گله داری است. ساکنان آن از طایفۀ عنافجه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(اُمْ مُلْ خِ)
لغت نامه دهخدا
زن و دختر عم ابوالنجم شاعر معروف عهد اموی است. او شوهرش را بسبب پیری و ضعف و ناتوانی طعن میکرده و این موضوع در اشعار ابوالنجم انعکاس یافته است. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 219 و خیرات حسان ج 1 ص 44 شود
(اَ بُلْ حُ سَ)
لغت نامه دهخدا
عسقلانی. یکی از معاریف صوفیه. او در نیمۀ دویم مائۀ سوم هجری به بغداد میزیست و در اواخر همین مائه در یکی از قراء بغداد بدرود حیات گفت. رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 102 و رجوع به نفحات الانس شود
مرثدبن عبدالله الیزنی. مفتی مصر. تابعی است. او به سال 98 هجری قمری درگذشت. از او یزید بن ابی حبیب روایت کند. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 254 شود
احمد بن محمد بن میمون. او پس از سلیمان بن حسن بن مخلد وزارت متقی خلیفۀ عباسی یافت و وزارت او دیری نکشید. رجوع به تجارب السلف ص 219 شود
حمصی. از مشاهیر ارباب طریقت. وفات او به سال 310 هجری قمری بوده است. رجوع به نفحات الانس جامی و نامۀ دانشوران ج 3 ص 102 شود
حسن بن بابا. رجوع به ابن خمار ابوالخیر حسن بن سوار...، و رجوع به نامۀ دانشوران ج 1 ص 51 و شهرزوری ص 23 شود
جرائحی. شهرزوری در تاریخ الحکما گوید او طبیب بیمارستان عضدی بود. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 724 شود
مرثدبن عبدالله الیزنی. مفتی مصر. تابعی است. او به سال 98 هجری قمری درگذشت. از او یزید بن ابی حبیب روایت کند. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 254 شود
احمد بن محمد بن میمون. او پس از سلیمان بن حسن بن مخلد وزارت متقی خلیفۀ عباسی یافت و وزارت او دیری نکشید. رجوع به تجارب السلف ص 219 شود
حمصی. از مشاهیر ارباب طریقت. وفات او به سال 310 هجری قمری بوده است. رجوع به نفحات الانس جامی و نامۀ دانشوران ج 3 ص 102 شود
حسن بن بابا. رجوع به ابن خمار ابوالخیر حسن بن سوار...، و رجوع به نامۀ دانشوران ج 1 ص 51 و شهرزوری ص 23 شود
جرائحی. شهرزوری در تاریخ الحکما گوید او طبیب بیمارستان عضدی بود. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 724 شود
(اَ بُلْ خَ)
لغت نامه دهخدا
بلخی. وی بروزگار سلطان محمود سبکتکین عامل ختلان بود و بزمان مسعود بن محمود شغل امور وزارت و حساب میراند
پدر ابوسعید فضل الله بن ابی الخیر است
پدر ابوسعید فضل الله بن ابی الخیر است
(اُمْ مُلْ خَ)
لغت نامه دهخدا
جمال النساء بغدادی مکناه به ام الخیر. از زنان پرهیزگار و دانشمند و از محدثان عامه در قرن هفتم هجری است. در فقه و حدیث دستی داشته و افادات علمی میکرده است. به سال 640 هجری قمری درگذشت. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 219 و خیرات حسان ج 1 ص 89 شود، گندم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
